این پسر نمی تواند از پس امور مالی خود برآید و نمی تواند به درستی از دخترش محافظت کند. او را نزد یک سیاهپوست فرستاد تا بدهیهایش را بپردازد، و حتی نمیدانست که دو نفر از آنها خواهند بود. و خودش بیهوده در آستان خانه رها شد. البته از دختر پذیرایی مناسبی شد و در دو بشکه زدند، اما بدهی باید بازپرداخت شود و او چاره ای جز رضایت هر دو نداشت. او این کار را کاملاً انجام داد.
چقدر من این سرگرمی سوینگرز را دوست دارم! و دختران این بار، همه مدل به نظر می رسند. برای مردان خوب است! راستی، دقت کردی که هر سه دختر چطور دور مرد سیاهپوست آویزان شده بودند؟ آنها دیدند که او بزرگترین دیک را دارد و بلافاصله او را با توجه خود احاطه کردند. من برای همسرم متاسف بودم، اما دوست داشتم شرکت کنم.
قبلاً بارها گفته شده بود - تخلف کردی، کار احمقانه ای انجام دادی؟ - آماده تنبیه شدن برای آن باشید. این نگهبان هنوز به بلوند رحم کرد. اول اینکه می توانست کارهای خشن تری با او انجام دهد و دوم اینکه بعد از این همه می توانست او را به پلیس تحویل دهد. در غیر این صورت، او را به لعنتی انداخت و او را رها کرد.